عاشق اينم كه دستم رو بگذارم دو طرف صورتشو با انگشتاي شصتم رو گونه هاشو نوازش كنم...همينطور تو چشاش نيگا كنم ... از اين چشم به اون چشم ...بعد شايد ...شايد...
خيلي وقت بود كه دلم مي خواست يه ذره از 1000 تا حرف دلم رو يا اتفاقاي جور وا جور اطرافم رو بنويسم...يك وب لاگ داشتم به اسم :"مامان مجرد" اينقدر دير به دير سر ميزدم بهش كه در نهايت پسورد رو فراموش كردم.
اين دفعه قولِ قول كه همه چيز رو تا آخر به ياد داشته باشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر