خيلي وقت بود كه دلم مي خواست يه ذره از 1000 تا حرف دلم رو يا اتفاقاي جور وا جور اطرافم رو بنويسم...يك وب لاگ داشتم به اسم :"مامان مجرد" اينقدر دير به دير سر ميزدم بهش كه در نهايت پسورد رو فراموش كردم.
اين دفعه قولِ قول كه همه چيز رو تا آخر به ياد داشته باشم.
۱ نظر:
منکه فکر میکنم این زمانها رو زندگی میشه نامید و بس.
بقیه ش ...؟!
البته بچه رو نداشتم حسشو
ارسال یک نظر